جدول جو
جدول جو

معنی خرقه سوختن - جستجوی لغت در جدول جو

خرقه سوختن(بَ سُ زَ دَ)
سوزاندن خرقه. ظاهراً رسمی بوده صوفیان را که از فرط شوق یا بعلامت شکر خرقۀ خود را می سوزاندند. (یادداشت بخط مؤلف).
- خرقه سوختن چشم، تمام خشک شدن چشم یا کاسه خشک شدن آن یا سپیدی آن خشک شدن. (یادداشت بخط مؤلف) :
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر بدرآورد و بشکرانه بسوخت.
حافظ
لغت نامه دهخدا
خرقه سوختن((~. تَ))
بی اعتنایی به نام و ننگ و بی اعتبار داشتن آن، ترک ریا کردن، نهایت شوق و وجد
تصویری از خرقه سوختن
تصویر خرقه سوختن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ سَ تَ)
پاره کردن. دریدن. چاک ساختن. (برهان قاطع) ، بمعنی درست کردن خرقه نیز آید (از اضداد است)
لغت نامه دهخدا
(بَ شِ کَ تَ)
سوزاندن خرمن. کنایه از بدبخت و مفلس کردن:
آورده اند صحبت خوبان که آتش است
بر من به نیم جو که بسوزند خرمنم.
سعدی.
آتش بیار و خرمن آزادگان بسوز
تا پادشه خراج نخواهد خراب را.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرقه دوختن
تصویر خرقه دوختن
((~. تَ))
کسب اعتبار و آبرو کردن، ریا کردن، تظاهر کردن
فرهنگ فارسی معین